نوآوران آنلاین- آن دارنده نقش اساسی اندر توسعه زیرساختهای رسانهای، آن متولد ۱۳۴۶ هجری شمسی، آن نوشتن تذکره اش مصداقِ مصرع: اگر چه عرضِ هنر پیشِ یار بُود بیادبی، آن "زبان خموش ولی دهان پر از عربی"، آن حکم گرفته در دولت مسعود از سید عباس صالحی، آن معاون توسعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آن مسبوق به سابقه در دو معاونت تخصصی (مطبوعاتی و سینمایی)، آن صاحب دکترای مدیریت استراتژیک از دانشگاه عالیِ دفاعِ ملی، آن نویسنده کتاب "پرگار" در باب مدیریت فرهنگی، آن پُرسنده جملات استفهامی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، آن مدیرعامل خبرگزاری ایسنا و مدیرمسئول روزنامه جامجم در ایام ماضی، آن رئیس کانون فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد اسلامی، آن مخالف هر گونه سخن باطل و ژاژخایی، آن نماینده مدیران مسئول در هیات نظارت بر مطبوعات در چند دوره متوالی، آن صاحب کتاب روزنامهنگاری و روزنامهداری، آن نظراتش در گوشِ سیاستمدارانِ جناحین همچو لالایی، آن در عرصه مطبوعات و سینما در حکمِ کوروساوا و سامورایی، آن بر وی "سلام الله ما کر اللیالی"، آن زیر سوال برنده مدیریت فرهنگی دولت سیزدهم از نظر محمد مهدی سموعی*، آن گفتگو شده با وی اندر کتاب "روزنامه نگاری بدون درد و خونریزی"، آن چهره فرهنگیِ نزدیک به علی لاریجانی، آن مدح شده به خامه ابوالفضل زرویی، آن که گویندش؛ هنرمندی و جا در صدر داری، مولانا حسین انتظامی، همواره انتقاد کننده بود از جریان خالص سازی.
پس چون در ایام درس و بحث، اوستاد را خبر داد که می خواهد به دنبال کار فرهنگ همی رود، اوستاد او را نداد داد که: "قدم در عرصه فرهنگ تا چند؟ / برو دنبال کاری آبرومند! / کتانی باش؛ مخمل خواب دارد / بکن کاری که نان و آب دارد!"** و باز حسین را نصیحت همی کرد و از مصائبی که بر اهل هنر می رود گفت و برایش این بیت را همی خواند که: "ستم به قدر هنر می کشند اهل هنر / به شاخ، سنگ به اندازه ثمر ریزد!" لیک حسین که مرغ انتخابش یک پا داشت، اوستاد را همی گفت: مرا ابیاتی از ایرج میرزا آویزه گوش است که تَرکِ هنر نتوانم کرد و من نخواهم که شبیه علی مردان خان باشم." اوستاد، لب و دهان به دندان گزید و پرسید: آن ابیات چه باشد؟ حسین همی گفت: داشت عباس قلی خان پسری / پسر بی ادب و بی "هنری" / نه پدر راضی از او نه مادر / نه معلم نه لَلِه نه نوکر... / ای پسر جان من این قصه بخوان / تو مشو مثل علی مردان خان!
پس اوستاد سخنش بشنید و گفت: چشمم روشن! تو را چه به خواندن دیوان ایرج میرزا؟ پس او را دیوانِ ایرج میرزا سرِ دست، یک لنگه پا گوشه دیوار نگه داشت تا بداند هنرمند شدن، یک لنگه پا ایستادن ها بسیار دارد نزد اهلِ قدرت!
او را جملات عالی بسیار است و گفت: گفتند اگر لاریجانی در انتخابات حضور داشت، تو را (به میزگردهای انتخابات تلویزیون) دعوت نمیکردیم! و گفت: البته کاری به این نداریم که بعضی خروجیهای شورای نگهبان، وهن عبارت "رجل" در قانون اساسی است! و گفت: مدیران کتابنخوان خطرناک هستند! و گفت: برنده اصلی هر مناظره، رسانه است. و گفت: رسانههای دولتی باید تعطیل یا واگذار شوند. و گفت: من مخالفم دستگاههای دولتی کتاب چاپ کنند! و گفت: میدانید خرج لشکرسایبری که بابت لایککردنها و کامنت گذاشتن فاکتور صادر میکنند، چقدر است؟ و گفت: بارزترین صفت پزشکیان، حلم او بود. و درباره پزشکیان آنگاه که در مناظرات، در محاصره پوششی ها بود، گفت: "به هابیل تأسی جست که به برادر گفت: اگر تو به کشتن من دست یازی اما من چنین نمیکنم!"
نقل است او را پرسیدند: ادب کار مطبوعات از که آموختی؟ گفت: از اعتمادالسلطنه که اولین سانسور را بر جرایدِ دوران ناصرالدین شاه مسلط کرد؛ هر چه از سانسورِ ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعلِ آن پرهیز کردم.
نگویند از سر بازیچه حرفی / کز آن پندی نگیرد صاحبِ هوش
و گر صد بابِ حکمت پیشِ نادان / بخوانند، آیدش بازیچه در گوش
او را پرسیدند: الان طرف سخن ات در خواندن این ابیات، توهین به چه کسی بود؟ و او را از این دست تلاش ها برای پاپوش دوختن ها، بسیار بود!
پس چون در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری، از مولانا جلیلی همی پرسید: "سختگیری اجتماعی مثلا در حوزه حجاب و فیلترینگ در دولت شما، کمتر می شود؟ بیشتر می شود؟ همین قدر هست؟ این را می خواهم صریح و شفاف بفرمایید." مولانا جلیلی همی گفت: "برخی از این مصادیقی که شما گفتید مباحث مهمی است که پاسخ های فرهنگی دارد و نه امنیتی ... این که پرسیده می شود ما محدودیت می آوریم در فضای مجازی، پاسخش فرهنگی است... عرصه فضای مجازی مثل عرصه های واقعی است ... همان طور که فضای حقیقی ابعاد مختلفی دارد که با زندگی مردم عجین است، الان فضای مجازی هم خوشبختانه با پیشرفتی که داشته ابعاد مختلفی دارد... این ابعاد مختلف ... اما آیا آسیب فضای مجازی با محدودیت است یا نه؟ نه! با مسئولیت پذیری است. اگر شما مفهوم مسئولیت پذیری را باور داشتید، آن موقع فضای مجازی شما می شود یک فرصت حداکثری... ضایعاتش را هم شما با همین مفهوم می توانید به حداقل برسانید... که اگر آسیبی دارد آن آسیب با مسئولیت پذیری به حداقل برسد!" پس همان شب، ابوعلی سینا و سهرودی و فارابی و ملاصدرا و شیخ بهایی به خواب مولانا انتظامی آمدند و جملگی دست به دامان وی شدند که: یا حسین! ما را خبر ده که مولانا جلیلی در آن مناظره، در پاسخ به سوالت چه گفت و آیا تو با این سخنان موافقی؟ زیرا ما که زعمای متفکر قوم باشیم، هیچ از آن گفته ها سر در نیاوردیم. پس مولانا انتظامی بگفت: ای بزرگان خردورزی قوم! هیچ صدایش را درنیاورید که من و جملگی هشتاد و پنج میلیون و نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و هشت ایرانی دیگر هم خیلی چیزی دستگیرمان نشد که حال بخواهیم با آن موافق باشیم یا مخالف!
نقل است چون پس از 120 سال عمر با عزت، به دیدار خالق بشتافت، مریدان او را به خواب ديدند و پرسیدند: حال گوی تا از منکر و نکير چون رستی؟ گفت: هر سوالی که پرسیدند، هر آنچه در مناظرات تلویزیونی و در محضر مولانا جلیلی و در مکتبِ عمقِ راهبردی اش آموخته بودم، در پاسخ به کار بردم و چون منکر و نکير به غایتِ کلافگی و هنگ کردن همی رسیدند، خواستند با گرز آتشین و زدن آن بر فرق سرم، قضیه را امنیتی کنند؛ که گفتم: "مکتب کپنهاگ معتقد است امنیتی کردن هر قضیهای اتفاقاً اقدامی ضدامنیتی است. اما ما استاد این هستیم که یک موضوع اجتماعی خیلی خیلی ساده را به کیس امنیتی تبدیل کنیم و بعد بزنیم توی سر همدیگر ..." پس آن دو، خیره به هم نگریستند و در محذوراتِ عمق راهبردی و مکتبِ کپنهاگ بماندند و گرزِ آتشین پایین آورده و مرا رها کرده و گفتند:
برو! پر رفت و آمد باد راهت / خداوند جهان پشت و پناهت!***
پاورقی:
* مدیرکل روابط عمومی وزارت ارشاد در دولت سیزدهم
** /*** نقل از شعر ابوالفضل زرویی نصرآباد در تودیع حسین انتظامی از مدیر مسئولی روزنامه جام جم