چه عاملی موجب شد در تمام این سالها با سختیهای تئاتر کنار بیایید؟
شاید یکی از دلایلی که باعث شد در تمام این سالها در این هنر دوام بیاورم علاقه و انگیزه من برای حضور روی صحنه بود. اول دخترم و بعد تئاتر مهمترین چیزهای زندگی من هستند. مشخصا اگر دخترم نبود تا بهحال در این همه مشکلات تئاتری دق کرده بودم. شاید همین انگیزه باعث شد بهراحتی قید بسیاری از سریالها و فیلمهای سینمایی را بزنم و فقط به اجرا فکر کنم. تئاتر هنری زنده و در ارتباط جدی با انسان است. در کنار تمام این مسائل حضور تماشاگر در سالن نمایش تاثیر داشته و انرژی مثبت به من میدهد. به قول دیوید ممت تنها جایی که میتوان حقیقت را بیان کرد تئاتر است و نه هیچ کجای دیگر. شاید همین نکته موجب شود مردم بهرغم آنکه گاهی نتیجه دلخواه خود را از نمایش دریافت نمیکنند اما بار دیگر به سالن میآیند. شاید آنها هم به معنی جمله دیوید ممت پی بردهاند و در سالنهای نمایش دنبال حقیقت میگردند.
در تمام سالهای فعالیت هنری که قطعا بهراحتی نگذشته، سختترین دوران چه زمانی بود؟
تمام این دوران شرایط خاص خود را داشت اما زمانی را به خاطر دارم که جنگ تازه به پایان رسیده بود و در آن شرایط با دکتر صادقی گاهی شش ماه برای اجرا تمرین میکردیم که با توجه به مسائل مختلف اجتماعی کار بسیار دشواری بود. بازی در نمایش «کوکوی کبوتران حرم» به کارگردانی علیرضا نادری یکی دیگر از به بهیادماندنیترین اجراهایی بود که تجربه کردم؛ اجرای آن نمایشنامه هم دشوار بود. چون متن 158 مورد اصلاحیه دریافت کرد و امکان اجرا به سختی فراهم شد.
158 مورد؟!
بله. در تمام این دوران چیزی که کار ما را دشوارتر کرد، بازبینیهای متعدد و بعضی سختگیریها به نمایشنامه بود. بهعنوان نمونه زمانی در نمایش «ورود آقایان ممنوع» به کارگردانی کتایون فیض مرندی بازی داشتم که ناچار شدیم 5 بار بازبینی را تکرار کنیم و در نهایت امکان اجرا با در نظر گرفتن تغییراتی فراهم شد. اما تمام این مسائل زاییده شرایط زمان خود بود و امروز با گذشته تفاوت دارد. شرایط برای هنرمندان جوان نسبت به قبل با تغییراتی مواجه است و خلاقیت هنرمندان هم در مقایسه با آن زمان متفاوت بهنظر میرسد. یعنی راههایی برای عبور از سختیها پیدا شده و مدیران امروز هم مانند گذشتگان خود فکر نمیکنند. بخش دیگر و مهمی از کارهای آن سالها با دکتر قطبالدین صادقی و حضور در نمایشهایی مثل «سیمرغ»، «بهرام چوبینه»، «هفت قبله»، «گمشده»، «مدهآ»، «آژاکس» و «هملت» گذشت. سالهای دهه هفتاد هم شرایط خاص و متفاوت خود را داشت و تجربههای متفاتی را در صحنههای تئاتر تجربه کردیم. در سه نمایش با محمد یعقوبی همکاری داشتم که نمایشنامههای متفاوت و پر دیالوگی بودند.
در این بین حضور در نمایش «کوکوی کبوتران حرم» به دلیل اهمیتی که نمایشنامه در جریان نمایشنامهنویسی معاصر دارد، حضور علیرضا نادری به عنوان کارگردان و همکاری با 12 بازیگر زن تئاتر کنار یکدیگر تجربه متفاوتی به نظر میرسد.
بله. علیرضا نادری بهعنوان نویسنده و کارگردان با دقت در تمام مراحل حضور داشت. حضور 12 پرسوناژ زن در یک نمایش خود بهخود حساسیتهایی به همراه داشت و بسیاری از دوستان آن زمان تصور میکردند اجرای این نمایش روی صحنه امکانپذیر نمیشود. به این دلیل که تصور میکردند همکاری این تعداد خانم در کنار یکدیگر ممکن نیست و در نهایت با یکدیگر به مشکل میخورند و دعوا میشود (با خنده) اما در نهایت اجرای بسیار بهیاد ماندنی از کار درآمد. نمایش «کوکوی کبوتران حرم» دکور شگفتانگیزی داشت و توانست ارتباط خوبی با تماشاگران برقرار کند. علیرضا نادری همانطور که ابتدای نسخه منتشر شده نمایشنامه نوشته، اهمیت بسیار زیادی برای شنیدن مخاطب قائل است. این علاقه موجب شد تمام بازیگران در اتاقی شیشهای به ایفای نقش بپردازند و تماشاگر صدای بازیگران را با هدفون بشنود. برای نخستین و آخرین بار بود که هنگام اجرا نمیدانستم بیرون از اتاقک چه واکنشی وجود دارد. تمام تماشاگران هم به واسطه هدفونهایی که روی گوش گذاشته بودند از یکدیگر جدا میشدند و صدای کمترین تنفس بازیگر را میشنیدند. تمام اینها موجب میشد با تجربهای متفاوت مواجه باشم.
چشمانداز پیش روی تئاتر ایران را چگونه میبینید؟
تئاتر ایران در چند سال اخیر بیمار بود و حال خوشی نداشت. شما ببینید تئاتر شهر بهعنوان یکی از مهمترین مجموعههای اجرای آثار نمایشی که برای بسیاری از هنرمندان تئاتر از جمله من حکم خانه را دارد با چه وضعیتی مواجه است. بسیاری از هنرمندان با سابقه و شناخته شده ناچار هستند در محیطهای غیر استاندارد اجرا را تجربه کنند. شرایطی که اصلا برازنده اهالی تئاتر نیست اما وقتی سالن نباشد هنرمندان با از خود گذشتگی محلهای گوناگون مثل آپارتمانها را به محل اجرا تبدیل میکنند. هنرمند به هر حال باید حرف خود را بیان کند و هرطور شده راهی برای بیان عقایدش پیدا خواهد کرد. اما فکر میکنم آینده تئاتر روشن باشد و باید امید داشت به آینده.