16 شهریور 96 محوطه متروکهای در خیابان مولوی تهران آتش گرفت. پس از اطفای حریق توسط آتشنشانان، جسد سوخته یکی از خیاطهای محل به نام بابک پیدا شد. کارآگاهان متوجه شدند بابک دقایقی قبل از جنایت با یکی از همکارانش به نام سعید شام خورده است.
سعید دستگیر شد و با اعتراف به قتل گفت: «بابک دو فیلم غیراخلاقی در تلفن همراهش داشت. چند بار از او خواستم دست از این کارهایش بردارد اما قبول نکرد. مدتی که گذشت، کارت حافظه گوشی تلفن همراهش را به من داد تا برایش نگه دارم اما من آن را گم کردم. هرچه گفتم گم کردهام باور نکرد. فکر کرد دروغ میگویم و میخواهم با پخش فیلمها، آبرویش را ببرم. تا اینکه روز حادثه با هم قرار گذاشتیم تا درباره فیلمها حرف بزنیم. موقع رفتن به کارگاهش، دو بطری دوغ خریدم و یکی از آنها را مسموم کردم. او بعد از خوردن دوغ بیهوش شد و فوت کرد. من از ترس، جسدش را لای پتو پیچیدم و به خرابه پشت کارگاه بردم و فرار کردم. میخواستم چند ساعت بعد برگردم و دفنش کنم اما یکی از آشنایانش زنگ زد و گفت خرابه آتش گرفته و جسد سوخته بابک پیدا شده است.»
با ثبت این اعترافات، کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت.
در نخستین جلسه دادگاه، اولیای دم درخواست قصاص کردند و متهم برخلاف اعترافات قبلیاش خود را بیگناه دانست و گفت: «من تحت فشار اعتراف کردم. هشت ماه در بازداشتگاه بودم و مجبور شدم برای خلاصی از آن شرایط به قتل اعتراف کنم. آن شب بدون اینکه اتفاق خاصی بیفتد کارگاه را ترک کردم و به مغازه خودم برگشتم. نمیدانم چه کسی بابک را کشته است.»
وکیل متهم نیز با بیان این که براساس نظریه پزشکی قانونی، آثاری از وجود سم در معده مقتول کشف نشده است، خواستار بررسی علت اصلی مرگ شد. با این درخواست، جلسه دادگاه تجدید شد.
سرانجام صبح دیروز با نهایی شدن نظریه پزشکی قانونی، آخرین جلسه محاکمه در شعبه دهم برگزار شد. اولیای دم بار دیگر قصاص خواستند و متهم نیز با تکرار اظهارات قبلیاش گفت: «آن روز برای خوردن شام به خیاطی بابک رفتم. قرار بود همان شب تعدادی آگهی خیاطی را روی دیوارها بچسبانیم. بعد از شام، برای عوض کردن لباسهایم به کارگاه خودم رفتم و 40 دقیقه بعد برگشتم اما بابک نبود. دوباره به مغازه خودم رفتم و خوابیدم. دو ساعت بعد یکی از آشنایانش زنگ زد و گفت از بابک خبر نداری؟ گفتم نه. او چند دقیقه بعد دوباره تماس گرفت و این بار گفت اطراف کارگاه آتش گرفته است و جسد بابک را پیدا کردهاند.»
سعید درباره اعترافاتش در بازجوییها نیز گفت: «من هشت ماه در بازداشتگاه بودم و شرایط خوبی نداشتم. مجبور شدم تحت فشار اعتراف کنم. آنجا پرونده یکی از متهمان که سه عضو خانوادهاش را کشته بود نشانم دادند. من هم از روی آن خیالبافی کردم و گفتم مرتکب قتل شدهام. در حالی که من بیگناهم و کاری نکردهام.»
وکیل متهم نیز با بیان اینکه نظریه جدید پزشکی قانونی نیز علت مرگ را غیرقابل تعیین اعلام کرده است خواستار تبرئه متهم از قتل عمد و آزادیاش شد. قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.