نوآوران آنلاین-چه کسی فکرش را می کرد مردی که ماموران کلانتری پس از تماس همسایگان جنازه ی غرق در خونش را در محل سکونتش یافته بودند به خاطر دویست هزارتومان بدهکاری به قتل رسیده باشد، آن هم بدهکاری بابت هزینه خرید مواد مخدر ! واین جنازه خونین حاصل نزاع دو انسان باشد به خاطر خرید و فروش هیچ ! دویست هزارتومان بدهکاری بابت دود کردن زندگی و جوانی و گذران عمر در بی خبری و بی تفاوتی !
از اولین دقایق کشف جسد تلاشها برای یافتن قاتل آغاز گردید و سرانجام همه سرنخ ها به مردی به نام فرزاد رسید که به گفته همسایگان مدتها بود به خانه مقتول رفت و آمد داشت و در همان منطقه ساکن بود .اما چه چیزی نقطه ی مشترک و دلیل آشنایی و ارتباط این دو نفر می توانست باشد ؟!
با توجه به یافته های کارآگاهان مقتول اعتیاد داشت و تنها زندگی می کرد و تنها دلیل رفت و آمد فرزاد به خانه ی مقتول، نه رفاقت و دوستی در عالم همسایگی، که فروش مواد مخدر به مقتول بود! طبق گفته همسایه ها این چند روز آخر رفت و آمد فرزاد به خانه مقتول زیاد شده بود وبارها صدای بگوومگو و درگیری اشان به گوش همسایه هارسیده بود. فرزاد نیز مثل همه فروشندگان مواد مخدر در ابتدای کار برای به دام انداختن افراد حتی اقدام به پیشکش نمودن انواع مواد مخدر به آنها می نمود و بعد از به دام افتادن قربانی حالا نوبت فرد گرفتار بود که برای تهیه ذره ای مواد مدام در جستجوی فرزاد باشد و تن به هر خفت و رفتار تحقیرآمیزی بدهد تا مواد مورد نیاز روزانه اش را تهیه نماید .
پلیس نهایتا موفق به شناسایی محل سکونت فرزاد شده و وی را دستگیر نمود.فرزاد در تحقیقات اولیه از قتل صورت گرفته اظهار بی اطلاعی کرده اما با ادامه تحقیقات ، تناقض گویی های او آشکار و به ناچار لب به اعتراف گشود . متهم در اعترافاتش گفت : با مقتول به علت اینکه پول موادمخدر مصرفی خود را ( حدودا دویست هزار تومان ) نداده بود چندین بار درگیر شده بودم و هر بار نیز عنوان می کرد که پول مواد را به زودی خواهد داد تا اینکه در روز جمعه پس از آنکه بار دیگر با وی بر سر موضوع پول مواد درگیر شده بودم به خانه بازگشته و پس از برداشتن یک قبضه چاقوی آشپزخانه به منزلش رفته و پس از یک مشاجره لفظی او را با ضربات چاقویی که به شکم و پهلویش وارد کردم ، مورد ضرب و جرح قرار داده و در حالیکه هنوز ناله می کرد ، آنجا را ترک و به منزل بازگشتم و پس از شستن چاقوی آشپزخانه آنرا در آشپزخانه و در محل خود قرار دادم . با اعترافات متهم ، کارآگاهان جهت بازرسی منزل متهم ، به منزل وی مراجعه و در بازرسی منزل متهم ، موفق به کشف آلت قتل شدند و موادفروشی که پرونده زندگی یک انسان را به خاطر دویست هزارتومان بدهکاری بسته بود راهی زندان شد .
وقتی اراده فرد اسیر مواد مخدر شد هر روز و هر ثانیه قدم به قدم در مسیر تباهی گام بر می دارد و اگر به دست مواد فروشان نیز به قتل نرسد ، پیکر فرسوده و رنج دیده اش مچاله در زیر سایه خاکستری دیوارها یا جویهای آب یا میان زباله ها، همچون سمبلی از سقوط روح انسان از نهایت سربلندی به عمیق ترین دره های حقارت و بی ارزشی ، تصویر عبرتی برای عابران خواهد شد !
نظریه کارشناس
اکثر افرادی که به مصرف مواد مخدر رو می آورند گمان می کنند متفاوت از سایر مصرف کنندگان هستند و اراده لازم و کافی برای تسلط بر میزان و نوع مصرف و زمان ترک مواد را دارند و با این خطای بزرگ شناختی ،در مسیراعتیاد به مواد مخدر گام بر می دارند. اما کم کم این مواد مخدر است که اراده و قوه قضاوت و تصمیم گیری فرد را در دست گرفته و فرد تبدیل به موجودی ناتوان و حقیر در برابر نیاز خود به مواد مخدر شده و تن به هر تحقیری می دهد تا مواد مورد نیاز برای مصرف روزانه ی خود را از مواد فروشان تهیه نماید و اینجاست که مواد فروشان به عنوان افرادی فاقد وجدان اخلاقی که ارزشی برای جان انسانها قائل نیستند پس از آلوده ساختن فرد وی را برای پرداخت بیشتر و بیشتر هزینه مواد تحت فشار قرار داده وحتی درکمال خونسردی به قتل می رسانند .اگر نگاهی کوتاه به آسیبهای مختلف مصرف مواد مخدر بیاندازیم به سرعت متوجه میشویم که اعتیاد علاوه بر به خطر انداختن سلامت جسمانی افراد، تهدیدی بزرگ برای سلامت روانی جامعه است. اعتیاد در فرد معتاد بیش از آنکه باعث رنج های جسمانی شود، ، موجب از بین رفتن امید و عزت نفس میشود و او را از رشد و پویایی که هر انسان نیازمند آن است، بیبهره میکند. اعتیاد هزینههای زیادی را به خانواده تحمیل میکند و از طرف دیگر به خاطر کاهش فعالیت اقتصادی فرد معتاد و همینطور نیاز شدید و روز افزون او به تهیهی مواد، ، باعث سوق دادهشدن فرد به سمت اعمال مجرمانه میشود. اگر چه عرضه رو به گسترش مواد مخدر در اشکال مختلف و فریبنده نقش مهمی در گسترش اعتیاد دارد اما مهمترین عامل افزایش آمار اعتیاد، شرایط فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و روانی است که باعث افزایش تقاضا برای مصرف شده است. نکتهی بسیار مهم این است که اکثر این عوامل قابل پیشگیری و اصلاح هستند. بخش مهمی از آنها را میتوان حتی با آموزشهای ساده و فراگیر به سادگی کنترل کرد. نحوهی زندگی ما و شکل ارتباط ما با فرزندانمان، شکل و میزان حمایت عاطفیای که از آنها میکنیم و ارزشها و اهدافی که برای آنها تعریف میکنیم از جمله این موارد هستند. در واقع شیوهی زیستن و روابطی که داریم یکی از مهمترین بخشهایی است که در صورت اصلاح به کاهش این خطر و حفاظت فرزندان و همنوعانمان کمک میکند.