زمانیکه از باجگیری عاطفی صحبت میکنیم با دو قطب باج گیر و باج دهنده مواجه هستیم. فرد باج گیر فردی است که ازنظر روانی دچار مشکلات بسیار زیاد و عقدههای قابلتوجهی است که به دوران کودکی تربیت او در خانواده بازمیگردد که در بزرگسالی تلاش میکند اطرافیان بهویژه همسر و شریک زندگی خود را دچار مشکل کند و از طریق باجگیری عاطفی به اهداف خود دست یابد.
فردی که اقدام به باجگیری عاطفی میکند، از کمترین سطح منطق و برخوردار است؛ چراکه درک صحیحی از زندگی مشترک ندارد و تلاش میکند با زور و تهدید به اهدافش دست یابد.
چنین زندگی پایدار نخواهد بود؛ چراکه این افراد براساس عقل و منطق جلو نمیروند و براساس زور و تهدید و مسائل شخصیشان زندگی را پیش میبرند. همین امر منجر به بروز مشکلات بسیار زیادی میشود. قطب دیگر این اتفاق باج دهنده عاطفی است. فردی که باج عاطفی میدهد بهویژه بانوانی که به همسرانشان باج عاطفی میدهند از نظر اعتمادبهنفس در سطح بسیار پایینی قرار دارند که مجبور هستند بهدلیل تحمل شرایط و به دلیل ترس از انزوا و ترس از طرد شدن توسط همسر تن به هر کاری دهند و همین امر باعث میشود تا اعتماد به نفس شان از آنچه که بود پایینتر رود و کمتر شود و مشکلات شان بیشتر گردد. متأسفانه در جامعه ما بسیاری از بانوان مجبور هستند به دلیل ترس از جدایی و طلاق و برای دوری از برچسب و انگ طلاق تن به باجدهی عاطفی دهند و همین امر مشکلات بسیار زیادی را از جهت روانی برای آنها ایجاد کردهاست. زنانی که مورد باجگیری عاطفی قرار میگیرند نمی توانند فرزندان خوبی تربیت کنند و طبیعتاً فرزندان شان نیز همچون آنها اعتمادبهنفس پایین خواهند داشت و در زندگی آینده دچار مشکل میشوند؛ چراکه این رفتار را آموختهاند.
بسیاری از فرزندانی که در خانوادههایی که در آن باجگیری عاطفی رواج دارد زندگی میکنند، دچار مشکل میشوند و در بزرگسالی خودشان یا باج گیرنده عاطفی میشوند یا باج دهنده عاطفی و نقش پدر و مادر را در زندگی خود دوباره باز تولید میکنند و با شریک زندگیشان همانگونه رفتار میکنند که در خانوادهشان رفتار میشده است.
متأسفانه چنین شرایطی اتفاقات تلخی را رقم میزند و موجب میشود جامعه به مجموعهای از افراد دارای اختلال روانی تبدیل شود که نمیتوانند با یکدیگر بهخوبی تعامل برقرار کنند و زندگی با نشاط و سالمی را تشکیل دهند. اتفاقات بسیار تلخی ازاینجهت طی سالهای اخیر در جامعه شاهد بودهایم بسیاری از مراجعان ما چنین عنوان میکنند که مجبور هستند باج عاطفی دهند و هیچ راهی جز تحمل ندارند که در پاسخ به چنین افرادی گفته میشود بعد از مدتی فرزندان شان نیز از آنها خواهند آموخت و یک زنجیره تربیتی غلط تداوم خواهد یافت و اتفاقات ناگوار بههمین شکل ادامه مییابد و در چنین خانوادههایی فرد قربانی باجگیری عاطفی دچار افسردگی شدید میشود و بهدنبال آن فرزندان شان نیز دورههایی از افسردگی را تجربه خواهند کرد. برهمین اساس تأکید میشود افراد حتماً نسبت به تغییر رویه زندگی خود اقدام نمایند.