نوآوران آنلاین- رسیدگی به این پرونده از زمستان سال 95 به دنبال شکایت یک دختر 18ساله به نام صوفیا در دستور کار پلیس Police قزوین قرار گرفت.
وی که همراه پدرش به کلانتری 13باهنر قزوین رفته بود گفت: برادرم و همسرش مینا دو سال است با هم ازدواج کرده اند و صاحب یک پسر 4 ماهه هستند اما همسر برادرم قصد طلاق دارد. مینا چون در سن کم و به اجبار با برادرم ازدواج کرده علاقه ای به او ندارد و همیشه با برادرم درگیر است.
مینا بارها از خانه برادرم در شهریار قهر کرده و به خانه پدرش در قزوین رفته است. آخرین بار پدر مینا او و برادرم را با هم آشتی داد. دیروز مینا از من خواست تا همراهش به خرید بروم. من که فکر می کردم رابطه برادرم و مینا با هم خوب شده است پذیرفتم. ما با هم به یکی از خیابان های شهریار رفتیم اما او به بهانه خرید از یک مجتمع تجاری جدید مرا سوار یک ماشین کرد. دقایقی بعد پدر او هم سوار ماشین شد و کنار راننده نشست. آنها مرا به سمت قزوین بردند. در بین راه متوجه ماجرا شدم. من با گریه التماس از آنها خواهستم تا مرا رها کنند. اما مینا و پدرش گفتند قصد دارند تا شب مرا در خانه شان نگه دارند و از این طریق برادرم را ادب کنند. آنها به خاطر کینه ای که از برادرم داشتند مرا در خانه شان زندانی Prisoner کردند و شکنجه Torture دادند. حتی مرا کتک زدند و بینی ام را شکستند.
به دنبال اظهارات دختر جوان مینا و پدرش بازداشت شدند اما آدم ربایی را انکار کردند. مینا چون به سن قانونی نرسیده بود با قرار وثیقه آزاد شد. پدر 40 ساله مینا دیروز در حالی در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی Judge اصغر عبداللهی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد که مینا در دادگاه حضور نداشت.
در ابتدای جلسه صوفیا به قضات دادگاه گفت: من هیچ مشکلی با زن برادرم نداشتم. اما او قبلا نامزد داشت و چون بعد از به هم خوردن نامزدی اش برادرم به اصرار با او ازدواج کرده بود از برادرم کینه به دل داشت. مینا از اینکه به اجبار همسر برادرم شده و در سن کم صاحب فرزند شده است ناراحت بود. به همین خاطر نقشه ربودن مرا کشید و آن را با پدرش اجرا کرد.
وی در باره نحوه آزادی Freedom اش از اسارتگاه عروس جوان و پدرش گفت: وقتی برادرم متوجه ناپدید شدن من شده بود به مینا و پدرش مشکوک شد و همان روز به قزوین آمد. آنجا بود که من نجات پیدا کردم و همراه برادر و پدرم به کلانتری رفتم. آن موقع پسر برادرم 4ماه داشت اما حالا یک ساله و نیمه است ومینا در این مدت حتی یکبار هم به دیدنش نیامده است. من از او مراقبت می کنم و به خاطر او از گناه مینا می گذرم. ولی برای پدرش درخواست مجازات دارم.
سپس پدر مینا به دفاع پرداخت ومنکر اتهام آدم ربایی شد. وی گفت: دخترم خواهر شوهرش را با خودش به قزوین و به خانه ام آورده بود و من نمی توانستم آن ها را به خانه ام راه ندهم. آنها میهمان من بودند. در این ماجرا هیچ آدم ربایی صورت نگرفته و من و دخترم ، صوفیا را شکنجه نکرده ایم.
سپس وکیل مینا روبه روی قضات ایستاد گفت: موکلم زیر 18سال سن دارد و حرمت عملی را که مرتکب شده نمی دانسته است. به همین خاطر و از ترس اش در دادگاه حاضر نشده است. از این رو برایش تقاضای تخفیف در مجازات را دارم.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.