نوآوران آنلاین-
19 بهمن امسال یکی از ماموران کلانتری 102 پاسداران در تماس با بازپرس جنایی از قتل مرد 66 سالهای، به نام عباس در یکی از خیابانهای محله پاسداران خبرداد.
زمانی که بازپرس جنایی و تیم تحقیق ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران در آنجا حاضر شدند با جسد مثله شده پیرمرد روبهرو شدند. با تحقیق از همسر مقتول و بقیه اعضای خانواده، ماموران متوجه شدند پسر 47 ساله خانواده به نام میثم به این جنایت هولناک دست زده که او در همان محل جنایت (خانه پدری) بازداشت و برای ادامه تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد که به قتل پدرش اعتراف کرد. متهم به قتل میانسال، روز شنبه برای ادامه تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در جریان تحقیقات قضایی گفت:من معتادم و شیشه مصرف میکنم.
او نمیخواست صد هزارتومان پول به من بدهدکه او را کشتم. ما همیشه با هم اختلاف داشتیم و دیگر ازاین وضع خسته شده بودم. آن شب درگیریمان بالا گرفت و با قمه به قلب او زدم. بعدهم جسدش را مثله کردم تا از آن خانه خارج کنم که خانوادهام متوجه شدند و ماجرا لو رفت.
با اعترافهای مرد میانسال او برای ادامه تحقیقات در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. همچنین قرار شد میثم برای مشخص شدن سلامت روانش به پزشکی قانونی منتقل شود.
میثم در حالی که دستبند و پابند داشت، موهای بلند رنگ کردهاش را این طرف و آن طرف میانداخت. خمار بود و بدرستی نمیتواست روی پاهایش بایستد. فریاد میزد، پدرم در این سالها من، مادرم و بقیه اعضای خانواده را اذیت میکرد و کتک میزد، او را کشتم و از مرگ پدرم ناراحت و پشیمان نیستم. در ادامه، گفتوگوی جامجم با متهم را میخوانید.
درس خواندهای؟
مدرک سیکل دارم. بعد از آن به خاطر اختلاف و درگیریهایی که با پدرم داشتم، قید درس را زدم.
علت این درگیریها چه بود؟
من عاشق فوتبال بودم. فوتبالم خیلی خوب بود و زمانی که نوجوان بودم حتی به یک تیم باشگاهی از طرف مدرسه مان معرفی شدم، اما پدرم زمانی که متوجه این ماجرا شد، بنای ناسازگاری گذاشت. توپ فوتبالم را پاره کردو لباسهای ورزشیام را داخل سطل زباله انداخت. او حاضر نبود فوتبال بازی کنم و یک روز فوتبالیست خوبی شوم. نگذاشت به آرزویم که فوتبالیست و عضو تیم ملی شدن بود، برسم. مادرم خیلی تلاش کرد او را راضی کند، اما نشد و چند بار مادرم را کتک زد.
کار میکردی؟
خیر. دیگر حتی حوصله کار کردن هم نداشتم. البته مدتی کار کردم، اما رهایش کردم و خانهنشین شدم و دیگر دنبال کار نرفتم.
هزینههای زندگیات چطور تامین میشد؟
در این سالها پدرم هزینه زندگیام را با منت میداد. گاهی هم مادرم از پولهایی که پس انداز کرده بود، خرجیام را میداد.
از رابطهات با بقیه اعضای خانواده بگو؟
با خواهر و برادرم اختلاف نداشتم و اختلاف و درگیریام با پدرم بود که باعث شد ورزش را رها کنم و گوشهگیر شوم. منزوی شده بودم و حال و حوصله خودم را هم نداشتم.
ازدواج کردی؟
دوست داشتم ازدواج کنم، اما معتادبودم و بیکار. کسی به چنین مردی دختر نمیداد. به همین دلیل هیچ وقت سراغ ازدواج و تشکیل خانواده نرفتم.
چند وقت است معتادی؟
از هشت سال پیش معتاد شدم تا غم و ناراحتی و دلخوری از پدرم را فراموش کنم که نشد و این کینه همیشه با من بود.
از قبل تصمیم به قتل او داشتی؟
نه، هیچوقت به قتل فکر نکردم.
پس چرا به جنایت دست زدی؟
16 بهمن امسال بود که من و پدرم در خانه تنها بودیم. مادر و خواهرم به مطب چشمپزشکی رفته بودند و برادرم هم سر کارش بود. شیشهام تمام شد و مادرم هم خانه نبود تا از او پول بگیرم. سراغ پدرم رفتم و خواستم صد هزارتومان بدهد. او با شنیدن خواستهام عصبانی شد و گفت دیگر پولی ندارد که به من بدهد.
بعد چه شد؟
دعوایمان بالا گرفت و پدرم با برداشتن شمشیری که در خانه داشت به من حمله کرد. من هم برای دفاع از خودم قمهای را برداشتم و محکم ضربهای به قلبش زدم که باعث مرگش شد. ترسیده بودم و باورم نمیشد که او را کشتهام. هر لحظه ممکن بود مادر، خواهرم و برادرم که بیرون از خانه بودند، سر برسند.
چرا جسد را مثله کردی؟
برای اینکه انتقالش به بیرون از خا نه راحتتر بود.
چطور جنایت لو رفت؟
پنجشنبهشب میخواستم اول پاهای پدرم را به بیرون از خانه ببرم که هنگام جابهجایی، بخشی از پاها از ملحفه بیرون زد و همان موقع برادرم مرا دید و پی به جنایت برد .
پشیمانی؟
بابت مرگ پدرم نه. چون او همیشه مرا تحقیر میکرد. کتکم میزد. مادرم و بقیه خانواده را اذیت میکرد. او مردی بداخلاق و تندخو بود. او نگذاشت به آرزویم که فوتبالیست شدن بود، برسم.