نوآوران آنلاین-«ملیحه از زمانی که دوستان دوران دانشگاهش را از طریق فضای مجازی پیدا کرده کارش چت کردن و گذران اوقاتش با آنهاست و حالا هم اصرار میکند باید از هم جدا شویم. هر روز به بهانهای خودش را با آنها مقایسه میکند.»این مرد 35 ساله عاشقانه همسرش را دوست دارد و راضی به این تصمیم عجولانه از سوی همسرش نیست، اما ملیحه پا در یک کفش کرده و میگوید طلاق میخواهد.
کسری با درماندگی به قاضی دادگاه خانواده میگوید: من و ملیحه با عشق و علاقه ازدواج کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم اما از زمانی که در همه برنامههای اینترنتی عضو شده و فعالیت میکند روند زندگی مان تغییر کرده و روز و شب سرش در گوشی تلفن همراه است. او بیتوجه از کنار خواسته هایم میگذرد و یک روز آرام هم نداریم. حالا مدتی است که دوستان دوران دانشگاهش را پیدا کرده و مصیبتهایمان چندبرابر شده است. دائم زندگی مان را با آنها مقایسه میکند و از اینکه زود ازدواج کرده پشیمان است. هرچه با او صحبت میکنم که دوستانت مجرد هستند و زندگیشان با ما فرق دارد اهمیت نمیدهد و برای همین درخواست طلاق داده است تا مثل آنها هرلحظه به خوشگذرانی بپردازد. ولی من براحتی این زندگی را به دست نیاوردم که مفت آن را ببازم.
چندبار در دیداری که با دوستانش داشتم متوجه شدم همهشان آرزو دارند جای ما باشند ولی ملیحه قدر این زندگی را نمیداند. باور کنید ما هیچ چیز در زندگی کم نداریم. خودم در یک شرکت خصوصی کار میکنم و از لحاظ مالی مشکلی نداریم تا جایی هم که میتوانم به اوتوجه میکنم که کمبودی احساس نکند، ولی این بیتوجهیهایش بشدت عذابم میدهد ای کاش هیچ وقت تلفن همراه و تکنولوژی اختراع نمیشد. ملیحه - 30 ساله - اما بیتوجه به صحبتهای همسرش تنها حرفش طلاق بود و دیگر هیچ.
پس از پایان اظهارات این زوج، قاضی رسیدگی به پرونده را در دستور کارش قرار داد. این درحالی بود که 2 ماه پس از این درخواست زن جوان با ابراز ندامت و پشیمانی راهی دادگاه خانواده شد.
او اینبار به قاضی گفت: از تصمیمی که گرفتم پشیمانم، زیرا از روزی که خانه را ترک کردم و همه وقتم را با دوستانم میگذراندم بدبختی هایم شروع شد. من گمان میکردم که با زندگی مجردی میتوانم حسابی با دوستانم خوش بگذرانم. همه دوستانم قبل از گرفتن این تصمیم به من میگفتند اگر ازدواج نکرده بودی باهم به مسافرتهای داخلی و خارجی میرفتیم و بدون اینکه هرلحظه استرس دیر شدن داشته باشی و کسی سراغت را بگیرد که کجایی خوش میگذراندیم.
آنها هر روز از تفریحات هیجان انگیز و شادیهای دخترانه و مجردی شان میگفتند و کم کم زمزمه اینکه از شوهرت جدا شو و بیا با ما در خانه مجردی زندگی کن را در گوشم میخواندند. من هم وسوسه شدم و فریب وعدههای قشنگ آنها را خوردم. آنها عکسهایی که در لحظههای مختلف با هم بودن میانداختند را برایم ارسال میکردند. من ساده لوح هم توجهی نمیکردم که آرزوی آنها داشتن زندگی مثل من و همسری مثل کسری است. البته همه اینها را به مرور فهمیدم و به حرف همسرم رسیدم که میگفت مراقب باشم، چراکه دنیای آنها با ما متفاوت است، اما من با لجبازیهایم چشم و گوشم را به روی حرفهایش بسته بودم. اوایل همراهی دوستانم برایم هیجانانگیز بود، اما خیلی زود فهمیدم من مثل آنها نیستم. حالا هم با اینکه رویی برای برگشت به خانه مشترک ندارم، اما میخواهم دوباره زندگیام را در کنار همسرم شروع کنم و ادامه دهم.
رئیس دادگاه با شنیدن اظهارات زن پشیمان برای مرد عاشق پیشه احضاریه فرستاد تا پس از حضور در دادگاه در اینباره تصمیم بگیرد.