نوآوران آنلاین-عشق ممنوع زن متأهل به مردی جوان و آگاه شدن شوهرش از این راز، درگیری خونینی را رقم زد که در آن مرد جوان کشته شد. ابتدا اعضای خانواده آرش با مأموران تماس گرفتند و گفتند او از وقتی بیرون رفته دیگر برنگشته و حتی تماسی هم نگرفته است. تحقیقات مأموران برای پیداکردن آرش راه به جایی نبرد تا اینکه آخرین تماس های این جوان نشان داد آرش با فردی به نام آیدین تلفنی صحبت کرده است؛ وقتی آیدین از سوی پلیس بازداشت شد، ادعا کرد که با آرش فقط یک گفت وگوی دوستانه داشته است و از او خبری ندارد. هرچند آیدین در ابتدا مدعی شد با آرش دوست بوده است، اما وقتی تحقیقات بیشتری درباره او انجام شد پلیس فهمید کسی که با آرش ارتباط داشته هما، همسر آیدین، بوده است؛ به همین دلیل احتمال وقوع قتل در این پرونده برای مأموران قوت گرفت.
آیدین که همچنان منکر هرگونه دخالتی در گم شدن آرش بود، وقتی پلیس از او بازجویی کرد، لب به اعتراف گشود و گفت: وقتی فهمیدم آرش با زنم رابطه دارد، با او تماس گرفتم و خواستم که به محل کارم بیاید تا با هم صحبت کنیم و بعد او را به قتل رساندم و از دو کارگرم که افغانی بودند، خواستم جسد را از کارگاهم خارج و در جایی دفن کنند. با اعترافات این مرد و حضور مأموران در محلی که متهم گفته بود، جسد کشف و به پزشکی قانونی منتقل شد.
این درحالی بود که هما، همسر آیدین، برای بازجویی دراین باره احضار شد. او گفت: مدتی بود که با آرش آشنا شده بودم و گاهی تلفنی با هم صحبت می کردیم. من به دلیل مشکلاتی که با همسرم داشتم به سمت آرش کشیده شدم. او هم می گفت: من را دوست دارد، بااین حال ارتباط ما زیاد نبود، چون من می ترسیدم همسرم متوجه شود. با اینکه هربار پیامک های آرش را پاک می کردم، اما یک بار همسرم آن را دیده بود و همین هم باعث اختلاف بین ما شد. همسرم به شدت با من بدرفتاری کرد و بعد هم شماره تلفن آرش را از گوشی من برداشت و اجازه نداد از خانه خارج شوم. زن جوان ادامه داد: من فکر نمی کردم چنین اتفاقی بیفتد و فکر می کردم آن ها با هم صحبت می کنند و تمام می شود، اما شب که همسرم به خانه آمد، وضعیت آشفته ای داشت. او مدت ها با من صحبت نکرد تا اینکه دستگیرش کردند و فهمیدم آرش را کشته است.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه، کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد و در ادامه اولیای دم در جایگاه حاضر شدند. آن ها درخواست قصاص کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. در ادامه، متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من آرش را نمی شناختم و اصلا با او کاری نداشتم؛ او بود که وارد زندگی من شد. متهم گفت: چند هفته ای بود که متوجه شده بودم همسرم رفتارهای عجیب وغریبی دارد، او سعی می کرد همیشه تنها باشد. به من می گفت: لازم نیست زود به خانه بیایی؛ هروقت کارت تمام شد بیا. همیشه تلفنش کنارش بود و با من حرفی نمی زد تا اینکه یک روز خیلی اتفاقی فهمیدم تلفنش زنگ می خورد؛ صدای آن قطع بود و از نورش فهمیدم که زنگ می خورد. دیروقت بود، تلفن قطع شد و همسرم جواب نداد. به این رفتارش مشکوک شدم و بعد فهمیدم همسرم مدام پیامک می دهد. وقتی تلفنش را کنترل کردم، فهمیدم هما با کسی ارتباط دارد. آن قدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم. شدت عصبانیتم آن قدر بود که با همسرم برخورد بسیار تندی کردم و بعد هم گوشی او را گرفتم و از خانه بیرون رفتم. با آرش صحبت کردم، او را به محل کارم کشاندم و در آنجا با آرش درگیر شدم و به او گفتم به چه حقی پا در زندگی من گذاشته است و درگیری ما بالا گرفت و من با واردآوردن ضرباتی او را به قتل رساندم. متهم ادامه داد: قصدم کشتن او نبود، من می خواستم او را تنبیه کنم، اما ضربه ای که زدم باعث مرگش شد.
بعد از قتل باید جسد را از بین می بردم تا کسی متوجه ماجرا نشود. به همین دلیل از دو کارگر افغانستانی که برایم کار می کردند، خواستم تا در دفن جسد کمک کنند. گفته های متهم با واکنش خانواده مقتول روبه رو شد و آن ها گفتند ادعای آیدین درباره ارتباط آرش با همسرش دروغ است. بااین حال آیدین یک بار دیگر بر اظهاراتش تأکید کرد و گفت: من فقط به دلیل اینکه آیدین به همسرم که ناموسم بود، چشم داشت این کار را کردم و تأکید می کنم قصدم کشتن نبود، اما متأسفانه ضربه کشنده بود. در ادامه، وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد. با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.