نوآوران آنلاین- بیش از چهار دهه از انقلاب ایران میگذرد و در این مدت شاهد تغییرات سیاسی – اجتماعی بسیاری بودهایم و این تغییرات توانسته است بر سبک زندگی افراد و سبک مصرف فرهنگی آن ها تأثیرگذار باشد.
با وقوع انقلاب اسلامی در سال (۱۳۵۷ / ۱۹۷۸) تغییرات اجتماعی بسیاری صورت گرفت که از میان آن ها میتوان به تغییراتِ ایجاد شده در ارزشها و هنجارهای اجتماعی اشاره کرد. همزمان و با وارد شدن ما به بطن عصر تکنولوژی، تغییرات ایجاد شده در سبک زندگی مردم نیز بسیار زیاد بوده و اعمال تغییر در این دو سطح انسانها را با تنوع گستردهای از انتخابها رو به رو کرد.
به عقیدۀ “آنتونی گیدنز” فرد در زندگی روزمره خویش با تنوع گستردهای از انتخاب ها رو به روست، این تنوع زیاد، امنیتِ هستی شناختی افراد و جامعه را با مشکل مواجه میسازد. از طرفی، طبق الگوهای واکنشیِ جامعه، افراد برای آن که مجبور نباشند در هر لحظه تصمیمی اتخاذ کنند، مجموعهای از انتخاب ها را به صورت الگومند پذیرا میشوند.
البته نباید تصور کرد پذیرا شدن این الگوها، فرایندی کاملاً آگاهانه و یا کاملاً ناخودآگاه است. این مجموعه الگومند، راهنمایی برای کنش میشود و فرد را از این معضل که در هر لحظه مجبور به تصمیم گیری آگاهانه باشد میرهاند.
یکی از این انتخاب های روزمره که به صورت خودآگاه و یا نیمه خوآگاه صورت میگیرد، مصرف فرهنگی و در این جا مصرف موسیقی است. در واقع در شرایطی که هر نوع موسیقی به راحتی در دسترس افراد جامعه باشد – چیزی شبیه وضعیت حال حاضر – این ذائقۀ افراد است که نوع موسیقی مصرفی آن ها را تعیین میکند. گیدنز معتقد است که سبک زندگی و به تبع آن "ذائقه" بر حول مجموعهای منسجم از اصول اخلاقی و زیبایی شناختی و یا مجموعهای از نیروهای ناشی از سن، جنس و یا حتی جغرافیا انسجام مییابد
به مدد همین سلیقۀ موسیقایی مختلف است که سبک های مختلف موسیقی رشد می کنند و به بقای خود ادامه می دهند و گاه نیز برعکس، برخی از سبک های موسیقی به دلیل کم شدن هواداران و یا تغییر شرایط جامعه، دچار اضمحلال می گردند.
اما چرا آگاهی از ذائقۀ موسیقی نسل ها برای ما مهم است؟
همان طور که دولت ها و نهادها با آگاهی از سِیرِ پیر شدن و یا جوان شدن جوامع می بایست به فکر تأمین نیازهای آتی جامعه مانند ساختن و تجهیز بیمارستان و مراکز نگهداری از سالمندان (برای جوامع رو به پیر شدن) و یا ساختن مدرسه و دانشگاه و ایجاد اشتغال و مسکن باشند، با آگاهی از تغییرات فرهنگی و اجتماعی و... نیز می توانند از سلیقۀ موسیقی گروهها و خرده فرهنگها با خبر شوند تا در مواجهه با پدیدههای گوناگون دچار غافلگیری نشوند.
البته متأسفانه در ایران این موضوع برای دولت ها اهمیت ندارد، بلکه این کمپانی های تولید موسیقی و کنسرت گذارها هستند که به این موضوع اهمیت می دهند تا بتوانند با پیش بینی ذائقه مصرف کنندگان (خریداران بلیت کنسرت و دانلود کنندگان و مشترکان پلتفرم های دانلود موسیقی) سود بیشتری به دست بیاورند.
ذائقۀ موسیقی نیز مانند ذائقۀ غذایی در بستر فرهنگ و تجربیات زیستی شکل می گیرد. همان طور که برخی غذاها می توانند از نظر برخی افراد لذیذ باشند و در نظر برخی دیگر حتی مشمئز کننده، انواع موسیقی نیز می توانند این گونه قضاوت شوند. در این جا بحث ذائقه در میان است، نه بحث خواص علمی غذاها و یا فاکتورهای آنالیز موسیقی.
در اوایل دهۀ شصت، صدا و سیما نفوذ و نظارت بسیاری بر تولیدات موسیقی داشت و ورای موسیقی، حتی راجع به کم یا زیاد بودن صدای تنبک در موسیقی، اعمال نظر می کرد. آن چه این نسل بیش از هر چیز دیگر شنید، موسیقی سنتی (شجریان، ناظری، افتخاری و...) بود و نوارهای کاست به جا مانده از قبل و آثار موسیقی پاپ لس آنجلسی که دست به دست کپی می شد و البته به میزان کمی هم موسیقی الکترونیک “ونجلیس” و “ژان میل ژار” و... در برنامه هایی نظیر دیدنی ها و تقویم تاریخ .
در دهه هفتاد دستگاه های ویدیو به خانه ها راه یافتند و کمپانی هایی نظیر طپش، ترانه، جام جم و هر سال برای نوروز جُنگ هایی تهیه می کردند که در آن ها خوانندگان پاپ لس آنجلسی دعوت می شدند و کارهای جدید خود را عرضه می کردند. ذائقه موسیقایی این نسل، کمی از موسیقی سنتی منحرف شد و بیش تر به سمت موسیقی پاپ ایرانی و گاه پاپ غربی مانند “مایکل جکسون” و “گروه مدرن تاکینگ” و….) سوق پیدا کرد.
در سال ۱۳۷۶ با روی کار آمدن دولت خاتمی و عطاالله مهاجرانی به عنوان وزیر ارشاد، تصمیم بر این شد که برای مبارزه با تهاجم فرهنگی، خوانندگان لس آنجلسی در داخل معادل سازی شوند.
یک روز جمعه در برنامه صبح جمعه با شما، صدایی شبیه به داریوش اقبالی پخش شد که موجب تعجب همه شد. خشایار اعتمادی، معادل داخلی داریوش بود.
پس از آن قاسم افشار معادل ابراهیم حامدی (اِبی)، حسین زمان معادل ستّار، مجتبی کبیری معادل سیاوش قمیشی و محمد اصفهانی معادل معین و... معرفی شدند. این در حالی بود که این خوانندگان جدید همان سبک موسیقی لس آنجلسی را با کیفیتی پایین تر تقلید می کردند و کارهای خوبی نیز در این دوره ساخته شد که البته انگشت شمار بود. در این سال ها صدور مجوز آلبوم های پاپ نیز رونق گرفت و خواننده هایی نظیر شادمهر و عصار و... یادگار همان دوره اند.
اما ذائقه موسیقایی دهۀ هشتاد در زمانی شکل گرفت که ماهواره های آنالوگ با دیش ثابت به خانه ها راه یافته بودند و تعداد شبکه های ایرانی روز به روز بیش تر می شدند. صدا و سیما نیز کماکان سر عناد با خواسته های توده مردم را داشت و در پی جلب رضایت قشری خاص بود و به همین دلیل استقبال از ماهواره روز به روز بیش تر شد. واکنش مسئولین به جای کار فرهنگی، حمله به پشت بام ها و پرتاب دیش ها به خیابان بود. نسل جدید خوانندگان لس آنجلسی که ساخته دست مدیران کمپانی ها (شبخیز، بی بیان، رفیعی، امیرقاسمی، آوانسیان و….) بودند، شبکه ها را به تسخیر در آوردند و خوانندگان نسل اول موسیقی پاپ به حاشیه رانده شدند. شبکه های ترکیه ای نیز در این زمان روی ماهواره ها در دسترس بود و موسیقی ترکی (استانبولی) خواسته و نا خواسته به گوش مخاطبین فرو می رفت، طوری که ایرانی ها هم کماکان مانند اتباع ترکیه؛ ابراهیم تاتلیس، مصطفی صندل، سیبل جان و... را می شناختند و دنبال می کردند.
در این دهه هنوز اسمی از موسیقی رپ نبود؛ اما نوعی پوششی به نام “تیپ رَپ” در بین نوجوانان و جوانان محبوب شده بود که شامل شلوار جین تنگ و تیشرت و کلاه بود.
در دهۀ نود سیاست گذاری های غلط ارشاد و ممیزی های بسیار باعث شد بسیار از افرادی که در دل سیاست های دولت قبل متولد شده و رشد کرده بودند، با حکومت قهر کنند. شادمهر مهاجرت کرد، حسین زمان خانه نشین و معترض شد و در انزوا درگذشت، قاسم افشار در جشن ها و عروسی ها می خواند و.…
در این حال هنوز دولت و شورای سیاستگذاری صفار هرندی هیچ برنامه ای جز سانسور نداشتند.
دهۀ نود، دهۀ رواج اینترنت و موسیقی زیرزمینی بود. کارهایی که در استودیوهای خانگی ساخته می شد و با کیفیت پایین، اشعار ضعیف و هارمونی غلط در سایت ها آپلود می شد و شبکه های ماهواره ای بسیاری که دفتر آن ها در ایران و دبی بود و مبنای کار آن ها پخش کلیپ های خوانندگان داخلی بود به وجود آمدند. بدترین و ضعیف ترین کارها در همین دوره ساخته شد؛ اما آن چه که شاخصۀ اصلی این دهه است، ظهور رپرها و گرایش نوجوانان به موسیقی رپ و “هیپ هاپ” است.
بدیهی است که سیاست دولت ها بر وضعیت اقتصادی و رفاهی افراد جامعه اثر گذار است. قابل استنباط است که کمبود شیر در دهۀ شصت می تواند باعث اپیدمی پوکی استخوان در متولدین این دهه شود. امروز می دانیم سیاستگذاری های دولت در بخش فرهنگی نیز باعث شکل گیری ذائقۀ فرهنگی نسل ها شده است. ذائقۀ فرهنگی یعنی اخلاق، مَنش، ایدئولوژی و هویت یک نسل. سیاستگذاری فرهنگی کار بزرگی بود که به دست افراد کوچک سپرده شد.